نتایج جستجوی عبارت «غلامحسین ایزدی روستای لای‌گردو داراب دبستان محمد مبین بنه‌کلاغی کردستان آذربایجان غربی حاج‌عمران کربلای دو امام‌زاده سید محمد ۱۳۴۱/۴/۲۳ ۱۳۶۵/۶/۱۲» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 62 -وصیتنامه شهید نعمت الله منعمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد نعمت الله منعمي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، یقاتلون فی سبیل‌الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذالک هو الغفور العظیم. خدا، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آن‌ها درراه خدا جهاد می‌کنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند و این وعده قطعی است...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید محمود راحتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمود راحتي »
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ما از او هستیم و بازگشت همه ما به سوی اوست. چون در این ایام اسلام در خطر منافقین است، پس لازم است که ما برای حفظ اسلام به جبهه برویم. باری ما با کمال شوق به جبهه حق علیه باطل اعزام شدیم. وصیت من به برادران هم سن و سال خود و به دوستانم این است که راه ما را ادامه دهند و امام را تنها نگذارند. وصیت من...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید محسن سعادت
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
۱۳۴۸/۰۱/۰۶ در یک روز گرم تابستان گریه محسن بانوای بلبلان چمن درآمیخت و فضای خانه‌ای را در شهرستان استهبان که با نور ایمان روشن بود پر از طراوت شادی کرد. با پشت سر گذاشتن کودکی دوره ابتدایی را در دبستان مغربی استهبان به پایان رساند و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری سپری کرد. سپس به دلیل برخی مشکلات، از ادامه تحصیل منصرف شد و برای مدتی پدرش را در حرفه عکاسی یاری داد. محسن، در رفتار...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محمود ساکت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمود ساکت »
بسم‌الله الرحمن الرحیم تاریخ وصیت‌نامه: ۱۳۶۳/۱۲/۲۱ محل: اردوگاه شهید آیت‌الله دستغیب تیپ المهدی (عج). وصیت‌نامه محمود ساکت فرزند منصور، شهرستان نی‌ریز فارس. یا ایتها النفس المطمئنه، ارجعی الی ربک راضیه مرضیه، فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی. (قرآن کریم) ای نفس قدسی، مطمئن و دل آرام، به یاد خدا، امروز به حضور پروردگارت بازآی که تو خشنود به نعمت‌های ابدی او و او راضی از تو است. بازآی و در صف بندگان خاص من در آی و در بهشت من داخل شو. هم‌اکنون من...
همان... را که برای خودمان نگه داشته ایم بده
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
محل استقرار گردان مدتها در پادگان امام خمینی‌(ره) واقع در جاده اهواز اندیمشک بود. آقایان قاسم ملایی و علیرضا نامور در تدارکات گردان مشغول خدمت بودند. وقتی بچه‌ها برای گرفتن مایحتاجی مانند شلوار‌، شامپو‌، زیر پیراهن و‌... مراجعه می‌کردند‌. آقای نامور می گفت: فعلا" نداریم . بعضی وقتها که مراجعه کننده ، ناراحت می شد، می‌گفت: به کربلائی قاسم مراجعه کن و بگو همان (مثلا" زیر پیراهنی) که برای خودمان نگه داشته‌ایم را بده. این مسأله‌ای شایع در...
به یاد شهدای عملیات رمضان شهیدان حمید و مجید داودی و شهید منصور جلوداری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
شعله ‌زد یاد دو گل یاد دو داودی بجانم نی دوگل، سروروانم نی سرو باغ بوستانم هم‌مجیدوهم‌حمیدآن‌پاسدارنوجوانم پاسداران ‌حافظان ‌مکتب‌الله‌در آخرزمانم تا دو صد رحمت بر این گلهای داوودی بخوانم یاد جانسوز شهیدان چون بیاید بر زبانم اشک می سازدروان‌ازدیدگان‌خون فشانم خاطرات شادشان آتش‌فشانداز بیانم شعله ها انگیزد و آتش‌ زند بر استخوانم خاطرات دلنشین شان کی بیان کردن توانم یاد می آرم ز تاریخ و زبان ناطق او یاد می آرم ز هابیل و زخون نـاحـق او یادمی‌آرم‌ز ظلم‌ بی حد...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید جلیل ماجدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد جليل ماجدي »
بسم الله الرحمن الرحیم الذین صبروا و علی ربهم یتوکّلون.۱ مؤمنین آن‌هایند که صبر می‌کنند و توکلشان به خداست. با سلام بر منجی عالم بشریت و با سلام بر رهبر کبیر انقلاب و با سلام بر شهدای به خون خفته اسلام از صدر اسلام تا کنون. با سلام بر خانواده‌های محترمشان که اینچنین عزیزانی تربیت نموده و تقدیم راه خدا نموده‌اند. با سلام بر معلولین و مجروحین جنگ تحمیلی که هر یک با نثار عضوی از بدن خویش از اسلام پاسداری...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -که مپرس
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
برای عزیز دادور، مردی که صبور بود و سرکش با الهام از حافظ طعم رنجی چشیده است که مپرس بار دردی کشیده است که مپرس عاشقانه پریده از برما به مقامی رسیده است که مپرس خون سرخی به گونه‌اش غلتید غم سرخی به سینه‌اش که مپرس تنگ بود این قفس که مرغ پرید به سرائی پریده است که مپرس زندگی عاشقانه زیستن است او به عشقی رسیده است که مپرس هان عزیز ای گل امید همه به عزایی نشسته‌ایم که مپرس غم مرگ تو وه چه سنگین است کوه باری کشیده است که...
شهدای سال ۶۷ -زندگینامه مفقودالاثر عبدالحسین بناکار
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
با دیدن چهره‌ات در پشت قاب عکس، دلم می‌لرزد و می‌خواهم در فراق تو اشکی چون سیل از دیده روان کنم، اما عقل نهیب می‌زند؛ او خود راه را انتخاب کرده بود و شهادت را بهترین و نزدیک‌ترین راه برای رسیدن به مقصود می‌دانست. به یاد تو که سال ۱۳۴۴ در شهرمان نی‌ریز، خانه کوچک و ساده ما را منور کردی و با اذان و اقامه، روح و جانت الهی شد؛ ماندیم و ساختیم. عبدالحسین، کودکی را در...
بهداری رزمی جنگ از دیدگاه حمید رضا جمشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
آقای دکتر حمید رضا جمشیدی از سال 1363 به بعد تا پس از جنگ معاونت بهداری رزمی جنوب که می‌توان گفت بهداری رزمی جنگ محسوب می شد‌، را به عهده داشتند1. در رابطه با نحوه درمان مجروحین و تدابیر و اقداماتی که در این زمینه در طول جنگ پیش بینی شده بود‌، اطلاعات موثق و زیادی دارند‌. پزشکان‌، پیراپزشکان و امدادگران جمعی بهداری رزمی جنگ بحق خدمات بسیار ارزنده و شایانی را در طول جنگ به رزمندگان خصوصا"...